اطلاعات عمومی

از این به بعد در این وبلاگ سعی خواهم کرد بیشتر در خدمت شما دوستان باشم ... سپاس از توجه و حضور شما

اطلاعات عمومی

از این به بعد در این وبلاگ سعی خواهم کرد بیشتر در خدمت شما دوستان باشم ... سپاس از توجه و حضور شما

روزگاری نو بهاری در دیاری بود و رفت

روزگاری نو بهاری در دیاری بود و رفت
گهگداری یاد آری لاله زاری بود و رفت
رفته رفته بوی نان از سفره ِ مادر گریخت
سفره ِ هر خانه داری یادگاری بود و رفت
نور ِ عشق از لابلای لانه می آمد پدید
اشک ِ دلسوز ِ پدر هم آبشاری بود و رفت
زندگی را شور وشوق ِ بندگی از ما برید
آنچه رفت از دستها دار و نداری بود و رفت
یادم آید دست ِ شبنم دامن ِ گل میگرفت
یادت آور یاور ِ گل شاخساری بود ورفت
چشم ِ جان جان داد و یکدم روی خوشبختی ندید
زانکه بر مژگان ِ چشم ِ ما نگاری بود و رفت
روضه و زاری به سود ِ مفتیان آمد ز راه
در سرای ما نوای ساز ِ تاری بود و رفت طعمه 
مرغ ِ آزادی همانند ِ شکاری بود و رفت

از غزلیات شمس تبریزی


هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست/
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست/
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد/ 
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست/
بر مرده دلان پند مده خویش نیازار/
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست/
با مرد خدا پنجه میفکن چو نمرود/
این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست/
خشنود نشو دشمن اگر کرد محبت/
خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست/
جایی که برادر به برادر نکند رحم/
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست/
صد بار اگر دایه به طفل تو دهد شیر/
غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست