اطلاعات عمومی

از این به بعد در این وبلاگ سعی خواهم کرد بیشتر در خدمت شما دوستان باشم ... سپاس از توجه و حضور شما

اطلاعات عمومی

از این به بعد در این وبلاگ سعی خواهم کرد بیشتر در خدمت شما دوستان باشم ... سپاس از توجه و حضور شما

خلاصه قسمت ۶۴ جومونگ جومانگ قسمت ۶۴

خلاصه قسمت ۶۴ جومونگ در ادامه مطلب  

 قسمت شصت وچهارم جومانگ 

در قسمت قبل تا اینجا براتون تعریف کردم که جومونگی نا براینکه به اوک چه برسند مجبور شدند تا به خط محاصره سربازان دشمن حمله کنند ولی یکدفعه کلی سرباز بهشون حمله کرد.
و حالا ادامه داستان ...
در این حال جومونگ چاره ای جز این ندید که به اونها حمله ور بشند و بالاخره تونستند محاصره رو شکسته و از اون قسمت رد بشند.
----------------------------
در قصر بوبو، بو با نارو پیش تسو میرند و تسو هم بخاطر قدردانی از بو که جومونگ رو کشته او رو اشراف زاده بویو میکنه و زمین به عنوان پاداش بهش میده و دستیار فرمانده نارو قرار میده.
-----------------------
دارو دسته جومونگ بعد از شکستن محاصره در جایی جمع میشند تا مشورت کنند و ببینند چطوری باید پیش دزدان دریایی برند
و تصمیم میگیرند که دو دسته برند
دسته ای به سرپرستی سوسانو به سان چان میرند تا از بازرگانان اونجا سراغ بو وی یه اون (بووییه) رو بگیرند و
دسته ای دیگر با جومونگ به ماگوک برند.
---------------
از اون طرف در قصر بویو ، ساچلدو اومده به دیدن تسو
و تسو در حضور همه بزرگان اعلام میکنه که میخواد با جولبون بجنگه و میگه شاه هم با این کار موافقت خودش رو اعلام کرده.
وزیر میگه: قربان شما در این وضع بد کشور که همه از گرسنگی دارند میمیرند و دارند از بویو میرند نمی تونید یک جنگ رو شروع کنید، همین محاصره ای که ما کردیم در نهایت جولبون رو نابود میکنه.
ولی تسو میگه حالا که جومونگ مرده اونها ضعیف شدند.
تا اینو میگه که جومونگ مرده همه انگشت به دهن میمونند که چه خبره
تسو میگه آدمکش من، جومونگ رو کشته و اگر ما همین الان به جولبون حمله کنیم حتماً پیروز میشیم.
مخالفت ها راجع به هزینه این جنگ و اینکه از کجا باید بیاد و سربازها هنوز حقوق عقب افتاده خودشون رو نگرفتند بالا میگیره.
دراین گیرودار شاه وارد میشه و میگه پس این همه مالیات هایی که از مردم گرفتید کجا جمع کردید.
و تهدید میکنه هر کسی که با این جنگ مخالفت کنه تمام دارایی هاش ضبط میشه و خانواده هاشون هم کشته میشند و اینجاست که تصمیم به جنگ گرفته میشه.
------------
بعد از جلسه بانو یوها شاه رو میبینه و میگه این شایعات چیه که توو قصر راه افتاده که جومونگ مرده.
شاه هم میگه بله درسته، یوها میگه من حرفتون رو باور نمی کنم مگر اینکه خودم جسد جومونگ رو ببینم.
و میگه لطفاً به من و سویا ( همسر جومونگ) اجازه بدید از اینجا بریم
حالا که جومونگ مرده به ما بعنوان گروگان احتیاج ندارید.
شاه هم نمی پذیره و میگه جولبون میخواد میدان نبرد بشه و من نمی تونم امنیت شما رو در اونجا تضمین کنم.
اینجاست که یوها دهن بسته اش باز میشه: میگه من از شما متنفرم،
بسه دیگه، چقدر دروغ، چقدر نیرنگ،
دائم منو آزار میدید ولی وانمود میکنید که از من محافظت میکنید،
شاه با شنیدن این حرف اشک از چشاش سرازیر میشه و میگه همه چی خوب میشد اگر یه جایی توو قلبتون برای من بود
اما افسوس که اینطور نیست. 

بالاخره جومونگی نا بازرگانی رو پیدا میکنند که اونها رو به دزدان دریایی برسونه، به اون میگه من شنیدم که شما با دزدان دریایی داد و ستد میکنید.
اگر به من کمک کنید تا فرمانده اونها رو ببینم یک پاداش خوب به شما میدم
در حین صحبت اینها، فردی از دارودسته دزدان حرف های اونها رو مشنوه و به رئیسشون خبر میده
بعد دنبال جومونگ راه میفتند تا بالاخره در جایی گیرشون میندازند جومونگ مقاومت نمیکنه و دستگیر میشند تا برند پیش رئیس دزدان دریایی.
وقتی فرمانده اونها میگه من بو وی یه اون (بووییه) هستم جومونگ هم میگه من هم جومونگ هستم و خودم رو به شکل بازرگان درآوردم تا شما رو پیدا کنم.
عکس فرمانده دزدان دریایی
farmande_dozde_daryaii_64_pacyrus.jpg
ولی بووییه باور نمیکنه و میگه اونجا محاصره هست و جومونگ نمی تونه از اونجا خارج بشه
جومونگ اصرار میکنه و بووییه میگه باشه حالا براینکه ثابت بشه یه آزمایشی ترتیب میدم
به جومونگ یه کوزه شراب میدند تا بخوره و بعد ماری رو به درخت میبندند و کنار سرش کوزه ای قرار میدند و به جومونگ میگه اگه راست میگی صاف بزن به کوزه
تا اینو میشنوند همه جا میخورند.
ماری در اینجا سیبل جومونگ میشه

mari_64_pacyrus.jpg
جومونگ آماده میشه که تیر رو رها کنه
همه خدا خدا میکنند که تیر به هدف بخوره
بالاخره تیر رها میشه و به هدف میخوره
به هدف خوردن همانا و دستور کشته شدن همان
فرمانده دستور میده که اینها سربازان اوک چه هستند و باید کشته بشند و موقعی که میخواند سر جومونگ رو قطع کنند
فرشته نجات فرستاده میشه
بله، سربازان اوک چه حمله میکنند
در این میون جومونگ و دوستانش به داد دزدان دریایی میرسند و جومونگ هم چند قلم از هنرهاش رو به فرمانده نشون میده تا مطمئنش کنه که جومونگه.
بالاخره بووییه و جومونگ سر میزه مذاکره میشینند و در این حال سوسانو هم از راه میرسه.
اینها رو سر میزه مذاکره بزاریم و بریم به قصر بویو ببینیم اونجا چه خبره؟ 
در اینجا بانو یوها جلوی قصر امپیراطور نشسته و دست به اعتصاب غذا زده که یا منو بفرستید برم و یا من هم مثل جومونگ میمیرم و هر کی چیزی میاره نمی خوره.
تا بالاخره با این کارش از حال میره
بو که تمام این حالات بانو یوها رو میبینه و در همون لحظه هم اونجا هست به اطرافیانش میگه چرا همین طوری نشستید سریع بانو رو به اتاقش ببرید و اونجا هم دکتر هر چه تلاش میکنه، بانو یوها چیزی نمی خوره.
در آخر بو تحمل نمیاره میاد جلو و میگه من همون آدم کشی هستم که از طرف تسو رفتم و جومونگ رو کشتم.
تا بانو یوها اینو میشنوه چشاش از حدقه میزنه بیرون و دوست داره بلند شه تا بو رو همون جا خفه کنه
دردسرتون ندم دوستان
بو مجال نمیده و ادامه میده که این گزارش واقعی نبوده و فرمانده به من گفت که اینکار رو بکنم تا خانواده ام رو نجات بدم

بو و خبر زنده بودن جومونگ
boo_64_pacyrus.jpg
و من هم بزودی راهی پیدا میکنم تا شما رو از اینجا نجات بدم و خودم هم برم به فرمانده جومونگ خدمت کنم
و تا اون موقع شما هم سعی کنید سلامتی خودتون رو بدست بیارید
تا بانو یوها اینو میشنوه یک نفس راحت میکشه

بانو یوها بعداز شنیدن خبر زنده بودن جومونگ
uha_shenidane_zende_budane_jumung_64_pacyrus.jpg

همسر جومونگ بعد از شنیدن خبر زنده بودن جومونگ
zane_jumung_64_pacyrus.jpg
-------
در این اوضاع و احوال تسو رفته پیش یانگ جی تا متقاعدش کنه شرایط رو برای پیروزی بویو در جنگ با جولبون آماده کنه.
و در اینجاست که یونگ پو و آقای هوانگ ( که اومده یانگ جی رو تنبیه کنه) از راه میرسند.
وقتی همدیگر رو می بینند هوانگ شروع میکنه به تعرف و تمجید از تسو.
و به یانگ جی میگه شاه از وضعیت موجود ناراحته و میخواد این وضع تمام بشه و اگر کمکی از دست من بر میاد بگو تا برات انجام بدم.
یانگی هم که میدونه این فرد چه پدر سوخته ای هست نیش خند میزنه (آره جون امت) و میگه شما لازم نیست به خودت زحمت بدید.
من براتون یه جای راحت درست کردم برو استراحت کن و کاری به کار ما نداشته باش.
-------------------
برگردیم به پای میز مذاکره جومونگ ببینیم بالاخره چی شد.
بعد از کلی مذاکره فرمانده دزدان دریایی میگه من حاضرم براتون این کار رو بکنم ولی شما چی به من میدید
و همین حرف باعث میشه تا افراد جومونگ جلسه تشکیل میدند تا ببینید چطور باید بووییه رو راضی کنند
و آخرش هم مغر متفکر قصه ما که همون جومونگ باشه راه حلی پیدا میکنه
بهش پیشنها میده اگه با من متحد بشید من شما را صاحب قسمت بزرگی از کشور میکنم که شما دیگه لازم نباشه مثل جنایت کارها زندگی کنید.
و بعد از کلی فکر کردن بووییه راضی میشه تا به جومونگ خدمت کنه.
حالا یک مشکل دیگه باقی مونده و اون اینکه
کی میخواد با این دزدان به جنوب بره
و این ماموریت خطیر رو کسی جز سوسانو عاشق دلباخته جومونگ قبول نمیکنه و میگه من با قبول این ماموریت میخوام خیال شما راحت باشه.
حرف های جومونگ بعد از تصمیم سوسانو که میخواد با دزدان دریایی به جنوب بره
jumung_64_pacyrus.jpg
-----------
در جولبون هم وضع خیلی خوبی حکمفرما نیست
از یک طرف شایعه مرگ جومونگ توو دهن ها افتاده و از طرف دیگه کمبود غذا بیداد میکنه
و این باعث شده روسای قبیله ها جلسه تشکیل بدند و در اونجا میخواند جومونگ رو ببینند تا بپرسند که چیکار میخواد بکنه
وقتی یون تابال میگه شما نمی تونید اونو ببینید
یکی از اونها میگه نکنه شایعه مرگ جومونگ حقیقت داره
اگه اینطور نیست پس کجاست
یون تابال میگه ما نمی تونیم به شما بگیم
اونها هم میگند ما هم نمی تونیم به حرف شما اطمینان کنیم مگر اینکه جومونگ رو ببینیم و جلسه رو ترک میکنند.
---
در قصر بویو هم تسو آماده میشه تا بره با سونگ یانگ حرف بزنه و به اون بگه که جومونگ مرده.
در این هنگام که اونها دارند پیش سونگ یانگ میرند جومونگ و افرادش هم دارند به جولبون بر میگردند.
دوستان این هم قسمت 64 این سریال شیرین
امیدوارم که از شنیدن اون لذت برده باشید
نظرات 2 + ارسال نظر
فاطمه پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:36 ب.ظ http://teardrops.blogfa.com

دستتون درد نکنه عالی بود. فقط اگر عکس هاش کنارش بود بهتر میشد

لیلا شنبه 6 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:34 ق.ظ

خیلی خوب بود ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد