اطلاعات عمومی

از این به بعد در این وبلاگ سعی خواهم کرد بیشتر در خدمت شما دوستان باشم ... سپاس از توجه و حضور شما

اطلاعات عمومی

از این به بعد در این وبلاگ سعی خواهم کرد بیشتر در خدمت شما دوستان باشم ... سپاس از توجه و حضور شما

دیدار خدا

با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد

بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد 

.

ریش خود را ز ادب صاف نمودم با تیغ

همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد 

.

با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم

عطر بر خود زدم و غالبه سا رفتم و شد 

.

حمد را خواندم و آن مد "ولاالضالین" را

ننمودم ز ته حلق ادا، رفتم و شد 

.

یک دم از قاسم و جبار نگفتم سخنی

گفتم ای مایه هر مهر و وفا، رفتم و شد 

.

همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلین

سرخوش و بی خبر و بی سرو پا رفتم و شد 

.

"لن ترانی" نشنیدم ز خداوند چو او

"ارنی" گفتم و او گفت "رثا" رفتم و شد 

.

مدعی گفت چرا رفتی و چون رفتی و کی؟

من دلباخته بی چون و چرا رفتم و شد 

.

تو تنت پیش خدا روز و شبان خم شد و راست

من خدا گفتم و او گفت بیا رفتم و  

.

مسجد و دیر و خرابات به دادم نرسید

فارغ از کشمکش این دو سه تا رفتم و شد 

.

خانقاهم فلک آبی بی سقف و ستون

پیر من آنکه مرا داد ندا رفتم و شد 

.

گفتم ای دل به خدا هست خدا هادی تو

تا بدینسان شدم از خلق رها رفتم و شد 

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:20 ب.ظ

وقتی خدا خودش گفته صورت رو تیغ نکن
چطوری می شه با صورت تیغ کرده رفت جلوی خدا و بشه
شد شد
اقا جون اگه با صورت تیغ نزده می رفتی بهتر می شد
امام خمینی از این اشعار داره و توش به مدرسه و دیر و صومعه و این جوز چیزها فحش داده
ولی هیچ وقت نگفته با صورت تیغ زده رفتیم و شد
با حرام ادم پیش خدا بره یا نمی شه یا اگه بشه از کرم خداست با ریش برو چنان بشه که نگو و نپرس
التماس دعا

[ بدون نام ] دوشنبه 14 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 ق.ظ

تعمیرات موبایل احسان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد